شیرزاد – این مصاحبه را در خردادماه سال گذشته برای دو هفته نامه نجوای کویر با تیتر مرغ تندیسها کی تخم می گذارند ؟ کار کردم و امروز در کمتراز یکسال بعد درحالی که این گنجینه زنده نیست شما را به مطالعه ی آن دعوت می کنم.

ذوالفقار بیتانه نوازنده پیشکسوت دوتار و سازنده سازهای سنتی که در سال ۹۹ نامش در فهرست ملی حاملان (نادره کاران ) میراث فرهنگی ناملموس ثبت شده است امروز در سن ۶۲ سالگی گله مند از کم مهری مسئولان در انتظار تولد دهمین فرزندش است.
او می گوید:« پدر و پدر بزرگم سازنده ساز بودند. من از هفت سالگی به پدرم کمک می کردم و در ۱۴ سالگی اولین سازم را ساختم . نوازندگی را هم در کنار پدر یاد گرفتم اما چون در فردوس فروش ساز رونقی نداشت به کار بنایی روی آوردم و حدود ۲۰ سال کار بنایی کردم و فقط در اوقات فراغت سراغ ساز رفتم .
از همان اوایل با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری داشتم. یادم هست سال ۱۳۵۱ با آقای رضا محتاجی ، آقای میرزایی و آقای صالح نیا برنامه ای داشتیم و من در طول اجرا چون خجالتی بودم سرم را بلند نمی کردم .
در این سالها سه دیپلم افتخار در جشنواره های مختلف دریافت کردم و سه سال قبل نیز به عنوان گنجینه زنده بشری در فهرست میراث فرهنگی ناملموس ثبت شدم.»
اوکه سازش را تمام زندگیاش میداند میگوید:« به همه فرزندانم دخترو پسر آموزش داده ام برای دختر ۶ ساله ام دوتار کوچکی درست کرده ام . دختر دیگرم در مراسم خواستگاری اش دوتارنوازی کرد و مادر شوهرش او را در آغوش گرفت.»
استاد بیتانه می گوید:« ساز من از جنس رقص و آواز نیست ، دوتار ساز عرفان است، سازی است که الله مدد میگوید، سازی است که ((صمدا حمد تو گویم که خدای دو جهانی )) را زمزمه می کند سازی است که نوایی کاروان زینب را زمزمه میکند، موسیقی های اصیل و عرفانی زبان بین المللی دارند زبان مادری هستند همه آن را می فهمند. پدران ما داستانهای اخلاقی را از حفظ خواندند و قسمتهایی از آن را با دوتار می نواختند ما این ساز را اینگونه یاد گرفته ایم این ساز غیر از اصالت و عرفان نیست و نباید به آن به چشم موسیقی های امروزی نگاه کرد .
ایام عید در اسلامیه اجرا داشتم شعر(( به سر قبر یکی رفتم و گفتم چونی گفت احوال چه پرسی که بیایی دانی)) را اجرا کردم امام جمعه اسلامیه آمدند و اظهار محبت کردند.»
او گفت: « یک روز از اداره میراث فرهنگی زنگ زدند که یک اتوبوس گردشگر آمده اند میخواهند شما را ببینند. آمدند خانه ام جا نبود به سختی از آنها پذیرایی کردم.»
استاد بیتانه از کم توجهی های زیادی گفت، از دعوت هایی که بیشتر مزاحم کار و زندگی او بوده تا توجه به او و هنرش
می گفت :« تا به امروز یک نفر به من سر نزده ( مدتی بعد از انتشار این مصاحبه مدیر کل ارشاد اسلامی خراسان جنوبی با وی دیدار کرد ) من همان بیتانه ای هستم که وقتی مسئولی یا میهمانی می آید برای اجرا دعوتم می کنند. ۱۰۰ شاگرد تربیت کرده ام اما حتی مکانی برای آموزش آنها هم نداشته ام و همه آنها در همان کارگاه کوچکم آموزش دیده اند، چند بار اداره میراث فرهنگی از من لیست ابزار گرفت که قرار بود کارگاهم را تجهیز کنند اما هنوز خبری نیست .
قبلا برای درآوردن کاسه دوتار از یک تنه درخت روزها تیشه میزدیم و ذره ذره چوب را شکل میدادیم ۱۰ روز طول میکشید تا یک ساز ساخته شود اما با امکانات امروزی شاید در ده روز دهها ساز ساخته شود. عادت کرده ام اول سفارش بگیرم بعد کار کنم. »
استاد بیتانه می گوید : « فرزندانم نوازنده های قدری هستند اما برای کار به تهران رفته اند و همانجا ماندگار شده اند چند نفر از شاگردانم هم کارشان خوب است از جمله علی باغ و الیاس یوسفیان»
او در ابتدای این مصاحبه گفت:« یک بار که به یک مراسم ملی دعوت شدم از دیگران پول قرض کردم و رفتم تهران آنجا وزیر به من یک لوح داد که یک مرغ داشت به وزیر گفتم این مرغ تخم میگذارد؟ وزیر گفت بله تخم هم خواهد گذاشت و من هنوز منتظرم که آن مرغ تخم بگذارد تا بتوانم به مشکلات زندگیم غلبه کنم . خیلی از مسئولین قول داده اند اما نه تنها عمل نکردند بلکه رفتار مناسبی هم نداشتند فقط یکبار شهردار که در خیابان با من روبرو شد به گرمی مرا در آغوش گرفت . دلمان به همین چیزها خوش است.

حالا بعد از این مصاحبه به این فکر میکنم این که به عنوان گنجینه زنده بشری در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس ثبت ملی شوید به این معنی است که قرار است مثل یک گنج با تو رفتار شود یا صرفاً از یک اسم زیبا استفاده کرده اند؟
ایران چند گنجینه زنده بشری دارد ؟ در خراسان جنوبی چند نفر هستند ؟
در فردوس چند نفر؟

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.