
تا خدا هست زندگی باید کرد
تصمیم گرفتم با همسر یک مصرف کننده مواد مخدر به مصاحبه بنشینم تا شاید بتوانم گوشه ای از مشکلات او را منعکس کنم و امید داشته باشم که به جای طرد شدن حداقل خانواده اش او را در شرایط سخت و تنهاییهایش همراهی کند. بلاخره با کمک یکی از دوستان گزینه مورد نظر پیدا شد . جالب این که قبل از من، خودش تماس گرفت و آمادگی برای مصاحبه را اعلام کرد. قرار گذاشتیم وقتی آمد باز هم مرا متعجب کرد یک خانم اراسته و شیک و بسیار خوش برخورد بدون حتی یک ذره احساس خود کم بینی آنقدر که حس کردم باید مدیر یک شرکت کاملا موفق باشد . خیلی کنجکاو شدم همه تصوراتم بهم خورده بود فهمیدم که این مورد چیزی نیست که قرار بود روی آن کار کنم اما








