صدای پای پستچی دهه هفتاد
نیمه دوم دهه ۷۰ صدای موتور سیکلت آقای محمدحسین جم، نامه رسان شهر فردوس صدای آشنایی بود که هر روز چشم انتظاران زیادی داشت وبعدها که حقوق ۱۷۰ بازنشسته تامین اجتماعی را در خورجین موتورش می گذاشت و همه تلاشش را می کرد تا شب با خورجین خالی به خانه برود این چشم انتظاری ها محسوس تر هم شده بود.
اینکه گاهی دو بار برای پرداخت حقوق مراجعه کنی اما موقعیت مناسب پرداخت ممکن نباشد و یا اسکناس درخواستی حقوق بگیر جور باشد مشکلات خود نامه رسان بود که باید برای آن چاره ای می اندیشید.
40 ماه بدون یک روز مرخصی به عنوان اولین و تنها نیروی بخش خصوصی در اداره پست شهر فردوس نامه رسانی کرد.
آقای جم در این مدت نیم ساعت زودتر از سایر همکارانش کارش را آغاز می کرد تا بتواند در ساعات اداری همه نامه های ادارات را به مقصد برساند. عصرها هم نامه های شخصی را می رساند و یک سوم کارمندان رسمی حقوق میگرفت.
وقتی که قرار شد دوباره نامه رسانی به بخش دولتی برگردد مدیرکل وقت به رئیس شهرستان توصیه کرد آقای جم کاردان مسئولیت پذیر را جذب کند و آقای جم به صورت قراردادی کار نامه رسانی را ادامه داد.
چند سالی قراردادش تمدید شد و بعدها به پیمانی تبدیل شد و بالاخره بعد از پیوستن فردوس به خراسان جنوبی محمدحسین جم فرزند محمدرضا به صورت رسمی به استخدام پست فردوس درآمد.
تا یکسال همان کار نامه رسانی را انجام داد و عاقبت در کنار دیگر همکارانش در قسمت اداری پست فردوس به کارش ادامه داد و اکنون بعد از حدود ۳۰ سال به عنوان مسئول تجزیه مبادلات پست فردوس وظیفه ثبت ورود و خروج نامه ها و مرسولات را دارد.
از تکنولوژی رضایت دارد میگوید: قبلا نامه های زیادی گم میشد، روز ها طول می کشید تا نامه درخواست بررسی ما مسیری که نامه طی کرده بود را طی کند تا بفهمیم که سرنوشت نامه به کجا ختم شده، یادم هست موقع تحویل از گیرنده نامه رسید میگرفتیم چون این مواقع خیلی به درد میخورد اما الان به محض ثبت شدن همه مسیری که طی میشود رصد میشود مثل قبل مشکل نداریم.
آقای جم از خاطرات گم شدن نامه ها هم گفت : خیلی اتفاق میافتاد که نامه تحویل بستگان میدادیم باز هم میآمدند سر و صدا میکردند که نامه یا فلان مرسوله هنوز نرسیده، مثلاً یک بار آقایی آمد داد و بیداد کرد که کارت پایان خدمت من چرا نیامده هرچه گفتیم تحویل شده قبول نمیکرد وقتی اسم تحویل گیرنده را گفتیم فهمید کارتش را مادرش تحویل گرفته است.
از آقای جم می خواهم از خاطراتی بگوید که برای مردم خبرهای خوش یا ناراحت کننده میبرد گفت: آن موقع نتایج کنکور از طریق پست ارسال میشد، رتبه هایی که می آوردند یا نامه های توبیخ یا استخدامی که می بردم مردم عکس العمل های متفاوتی داشتند.
از برخوردهای بدهم گفت: برخی مرسولات درست دستهبندی نمی شوند و راه طولانی طی می کنند تا به اینجا برسند و بسته بندی آن پاره می شود، گاهی گیرنده برخورد نامناسبی دارد در حالی که ما واقعاً در این موضوعات دخالتی نداریم.
می پرسم در بین همکارانتان کسی هست که چیزی از او یاد گرفته باشید میگوید: آقای اشتراکی همکار بازنشسته ام همیشه میگفت چند دقیقه زودتر از ساعت شروع کار بیا و اولین نفر هم نرو بهتر از این است که پشت سرت حرف بزنند و من این کار را انجام میدهم.
و حالا آقای جم در حالی سالهای پایانی کارش را سپری میکند که پدربزرگ دو کودک است و سه فرزند دارد. هادی جم همان مداح هیئت فاطمیه تالار یکی از فرزندان این پدر مسولیت پذیر است که به او افتخار میکند و این افتخار می تواند جواب سی سال زحمت و مسئولیت پذیری آقای محمدحسین جم در اداره پست شهرستان فردوس باشد.
هر چند که دیگر نامه ها شاید جز مرسولات پستی نباشند اما نامه ها همیشه یکی از خاطرات خوش و شاید تلخ زندگی سالهای قبل از ظهور تلفن همراه است.