فردوسی تباری که عاشق فردوس است
دکتر امیر الهامی همان چهره شناخته شده ادبیات فارسی، با آنکه در فردوس متولد نشده و در فردوس زندگی نکرده است غیر ممکن است با یک همشهری با لهجه فردوسی صحبت نکند. او سرشار از عشق به فردوس و لهجه فردوس است و به گفته خودش لهجه فردوس را از ننه جانش آموخته است.
در این مجال او را از زبان خودش بیشتر بشناسید:
افول خورشید چهارم آبان ماه ۵۸ طلوع آفتاب حیات من در خانواده ای فرهنگی بود. پدر و مادری معلم که ساعات حضورشان در منزل نیز همواره با رویکردی تعلیمی – تربیتی همراه بود نمی توانست پیرنگی جز عشق تدریس در شخصیت و آینده ی من داشته باشد به ویژه اگر حضور دو پیر باصفا را در ساعات نبودشان به خمیرمایه ی این دوران اضافه کنم؛ پدربزرگ مادری و پدری که یکی شاعری چیره دست بود و دیگری مردی شاهنامه خوان و شعر دوست، خدایشان بیامرزد.
در سرای مرحوم سعیدی با بزرگانی چون دانش سخنور در دوران کودکی آشنا شدم که تأثیرش تا به امروز همچنان بر زندگی ام سایه افکن است.
این دیدارها چون با مطالعات و تحقیقات ادبی پدر در منزل همراه می شد بیش از پیش به ذوق من برای تدریس رنگ و بوی ادبی می داد تا روزی که نقطه عطف زندگی ام بود؛ مشق خط نستعلیق روز گذشته را بر تخته سیاه کلاس نوشتم: «ای غم برو وگرنه به میخانه ات کشم» و آقای سیدین، معلم ادبیات اول راهنمایی با تشویق و درخواست کنفرانسی مبنی بر معرفی فردوسی به سرمستی من از صهبای همه ی معارف گذشته افزود.
مرید ادبیات شدم و حتی حصار منطقی ریاضیات که تا سال سوم در دبیرستان مالک اشتر مرا اسیر خود کرده بود نتوانست از این علاقه بکاهد. دیپلم ادبی گرفتم و در سال 1376 برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات فارسی به اصفهان رفتم و در آنجا توفیق شاگردی نزد دو استاد بزرگ را پیدا کردم. استـاد جمشـید سروشـیار و دکـتر مهـدی نـوریان که تا زنـده ام وامـدار و مدیـون آن چـیزهایی هـستم که به من آموخته اند.
نخستین مقاله علمی_پژوهشی خود را با عنوان «چهارشنبه سوری و ریشه های فرهنگی آن در ایران» با تشویق دکتر نوریان در نشریه فرهنگ اصفهان چاپ کردم. یادم نمی رود که در آن ایام آقای دکتر سعیدی دایی من که در دانشگاه صنعتی اصفهان تدریس می کردند به من هدیه ای دادند و گفتند “امیدوارم روزی جـشن چـاپ یکصـدمین مقاله علمی_پژوهشی ات را بگیری” گرچه همچنان آرزویی دستنیافتنی است؛ اما هـنوز چشـم به راه رسیــدن به آن روز طلایی هستم.
در سال 80 در مقطع کارشناسی ارشد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران قبول شدم. این موسسه آموزشی را انتخاب کردم تا دانشجوی دکتر پورنامداریان شوم. اتفاقا در آنجا در محضر آقای دکتر سید حمیدحبیبیان نیز کسب علم کردم و شاگردی در محضر این دو بزرگوار نیز ثبت در دفتر افتخارات عمر من گردید.
همان سال 80 در دبیرستان البرز تهران مشغول به تدریس شدم و دبیرستان البرز سکوی پرتابی بود برای من در دیگر موسسات آموزشی تهران که معتبرترین آنها مرکز پرورش استعدادهای درخشان، علامه حلی و فرزانگان تهران بود و شهد خاطرات آن کلاس جام جان را شیرین می کند.
در حال حاضر در حوزه ی کار رسانه ای مشغول ضبط و تولید مسابقه برد برد در شبکه آی فیلم سیما هستم و البته در دو دهه ی گذشته عهده دار اجرای چندین کار ادبی فرهنگی در رسانـه ی ملی بوده ام که اهــم آن ها به شرح زیر است:
– تدریس کتب دوره پیش دانشگاهی در شبکه ی آموزش
– خوانش و آموزش شاهنامه ی فردوسی در صد قسمت تحت عنوان «داستان های کهن فارسی» در شبکه ی آموزش
– اجرای برنامه ی صبــح و ادبیات در مجله صبحگاهی سیما ی جمهوری اسلامي در شبکه ی یک و دو
– مجری کارشناس برنامه ی تلویزیونی چکامه از شبکه ی جام جم و چکاوک از شبکه ی تهران در قالب ۳۰۰ قسمت
-کارشناس و گوینده و نویسنده ی رادیو پیام بخش شبانگاهی از سال ۸۸ تا ۹۲
و کارهای پراکنده و متعددی در دیگر شبکه ها.
در حال حاضر بخشی از ایام هفته در تهران مشغول کار و تدریس هستم و بخشی نیز در مشهد در آموزش و پرورش و در دانشگاه خیام تدریس میکنم.
در تمام این ایام دغدغه شهر فردوس و ثبت اتفاقهای خوب در فردوس همراه من بوده است. در میانه دهه ۹۰ با همراهی دکتر یاحقی گروه گردشگری را به فردوس آوردیم به این امید که بتوانیم فردوس را به یک قطب گردشگری تبدیل کنیم؛ این رویا البته با پایمردی آقای مهندس ابراهیمی فرماندار وقت فردوس با ایجاد زیرساخت ها و تمهیداتی در سالهای بعد محقق شد.
ابتدا همایش چهرههای ماندگار معلمان فردوس به پیشنهاد آقای ابراهیمی و بعد هم همایش «تون فردوس» را با همکاری دکتر یا حقی برگزار کردیم . برگزاری این دو همایش به روند تبدیل شدن فردوس به قطب گردشگری و ایجاد اشتغال در فردوس کمک کرد . همکاری با دکتر یاحقی و مهندس ابراهیمی در این دو همایش از خاطرات بسیار خوش من است.
در بیست سال گذشته هر زمان که احساس کردم در حوزه آموزش برای همکاران فرهنگی و دانشجویان و دانش آموزان فردوس و یا در حوزه امور رسانه ای در قالب همکاری با نهادهای خیریه می توانم کاری انجام بدهم بیمضایقه حضور داشتم. افتخار میکنم به فردوسی بودنم، گرچه که شناسنامه من نامش و ثبتش در جای دیگری است اما همانطور که همه میدانند ریشه و زادگاه خودم را فردوس میدانم.
منتشر شده در شماره 32 دو هفته نامه استاني نجواي کوير
محسن says:
ممنون بابت این مصاحبه جذاب . واقعا خوشحالم که همشهری چنین فرد وارسته و هنرمندی هستم که عاشق فردوس است